Thursday 25 September 2014

بوی ماه مهر

سلام
 !سلام به شما ... و سلام به پاییز
مدتها بود که نمبنوشتم و از دنیای بلاگ نویسی و دوستان بلاگ نویسم عقب افتاده بودم .. این فیلترینگ در ایران دلیل اولیه این غیبتم بود ، بعدم به «دوری از بلاگ» عادت کردم .. اما بوی ماه مهر به ذوق نوشتنم انداخت! برای همین اول با سرخط خبرهای این روزهام شروع میکنم

اول
 .کوچولو هم اکنون به مدرسه میرود! با کیفی هم قد و قواره خودش هر روز صبح راهی کودکستانش میشود
.روزهای اول سخت ترش بود اما کمکم بهتر شد و امروز مثلا؛ اصلا گریه نکرد! 

 دوم 
دلم بگی نگی برای خونه تنگ شده بود! الان که برگشتم خیلی هم مثل سالهای قبل ناراضی نیستم! گرچه میدونم به خاطر عروسی بردار آقای پدر زمستون برمیگردم و این خودش دلیل خوبیه واسه کمتر غصه دوری رو خوردن

سوم 
 خاله "ل" رو یادتونه؟ یادتونه که خدا بچه توی شکمشو ازش گرفت (چون اینطوری صلاح  میدید)؟؟
حالاعوض اش خدا یه کوچولوی دیگه بهش داد که ایشالا تا یه ماه دیگه به دنیا میاد و کوچولوی ما یه دوست خوب پیدا میکنه! کلی برای خاله "ل" و عمو "پ" خوشحالم 

چهارم 
دلم یک چکمه پلاستیکی میخواد که توش نارمالو باشه 

مرسی و فعلا  خدانگهدار!