خونه گرمه ... دلم هم گرمه ... دوست دارم همه چیز رو ... به آباژور گوشه اتاق نگاه میکنم گرما و شادی میگیرم ... به صورت معصوم کوچولو وقتی خوابه نگاه میکنم دلم گرم میشه ... به آقای پدر که روی کاناپه پیش من دراز کشیده و با من سریال میبینه نگاه میکنم، حالم خوب میشه ... آب میوه تازه ای که صبح به محض بیدار شدن داد دستم یادم میاد.
کی بود میگفت «همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم؟!» راست میگفت! منم همین طور!
نشستم، بی توجه به کالری های عزیز و گرامی، چیپس و ماست میخورم! بعد از همه پاپکُرن ها و کرَن بِری ها و ماست و میوه ها!
آقای پدر میخواد بره آلمان! میخوام به این موضوع فکر نکنم! گوشامو میگیرم و هی با صدای بلند میخونم «لا لا لای»!!!
جواب میده!
بعد مدتها دارم یه رمان ایرانی جدید میخونم! اسمش هست «از میان ظرفهای شسته شده» نوشته «نازنین لیقوانی» ... قشنگه! بی غلو! داستان یکنواخت یک زندگی ... ساده و غیر افسانه ای!
الانه که صدای کوچولوی حموم کرده و غش کرده و گشنه شده دربیاد! دلم براش تنگ شده ... کاش پاشه!
جواد یساری هم بخونی جواب میده فراموشی!
ReplyDeleteکوچولو خان رو ماچ گنده بکن:)))
مرسی چشم!
Deleteچقدر ريتم اروم زندگي رو دوست دارم بي هول بي هراس! من وقتهايي كه ميخوام فكر نكنم همش ميخورم تو خوبه لا لالا ميكني
ReplyDeleteخیلی ! خوشبختی اصلا همین ریتم ساده و آروم زندگیه!
Deleteیک مامان خوشحال، یک زندگی آروم، یه کوچولوی دوست داشتنی، یک همسر عزیز.
ReplyDeleteممنون! انشاالله!
Deleteحتما مامان، حتما، فقط قربونت برم، یه اسپند دود کن، بالای سر خودت و کوچولو و آقای پدر بچرخون، مراقب کوچولو باش موقع اسپند دود کردن. هردفعه این پستهای پر از ارامشت رو میخونم امید به زندگیم چند برابر میشه، باور کن.
Deleteچشم. این بهترین چیزی بود که میتونستم بشنوم! خوشحالم!
Deleteاين س خوشبختى چقدر زيباست
ReplyDelete