Monday 20 January 2014

یک سالگی پسرم!

دیشب تولد یک سالگی پسرم رو جشن گرفتم. برایم این پروسه پر از احساسات عجیب و غریب بود:

- من کی انقدر بزرگ شدم که مادر یک "متولدی" باشم؟!؟!

- خدای من از به دنیا اومدن کوچولو یک ساااال گذشته!!! مگه میشه؟

- با خوشحالی تمام با بادکنک ها و خرت و پرت های تزیین تولد، خونه رو خوشگل کردم و هی جای فک و فامیل خودم رو خالی کردم! 



- برای بچه گانه بودن مهمونی - حداقل یه ذره هم که شده - نان و پنیرِ پینه دوزی درست کردم:





- تنها کسی که بود و برای من خاطره آور بود بودنش، دوست دوران راهنمایی  (تا به امروزم) خاله "س" بود که اومده بود و برام بوی بچگیم رو آورده بود!

- به خاله "س" گفتم وقتی تومدرسه خل بازی در میاوردیم (خصوصا کوچکتر که بودیم ... همون دوران راهنمایی)  هیچ وقت فکر میکردی روزی روزگاری توی کانادا بیای تولد بچه من؟؟؟؟؟!!!!!!


- به یاد تولد های بچگی خودمون شام ساندویچ کالباس و سالاد الویه  دادم!  همین موضوع برام پر از خاطره بود از بچگی هامون ! و صد افسوس برام به همراه داشت  که کوچولو هیچ همبازی نداره تا مثل ما توی تولدش باهاشون بدوئه و خوش بگذرونه! (میدونم که هنوز واسه این حرفا کوچیکه ... کلا میگم!)


- دلم میخواست بزرگتر ها که رفتن با خاله "س"، خاله "ل"، خاله "س ٢"، عمو "پ"، عمو "م"، و آقای پدر صندلی بازی میکنیم!!!! نه فکر کنین فقط من بودم که حال نوستالژیک  داشتما! نه! همه مون همین حال بودیم! عمو "پ" که تا آخر شب به فرفره های روی ساندویچ ها فوت میکرد!!!

- کوچولو گیج و گنگ از این همه هیاهو و شلوغی مات و مبهوت همه رو نگاه میکرد و گاهی گداری هم از خوشحالی ریسه میرفت! خدا رو شکر بهش خوش گذشت! توی کت بلیزر و پاپیونش کلی خنده دار شده بود!!!

- آس دیشب هم این که همه فیلمی که  عمو "م" زحمت کشیده بود و گرفته بود از تولد کوچولو به دلیل شانس خوب من پاک شد!!!!!!!!

من هم اکنون مادر یک پسر یک ساله هستم!!!!! :)





15 comments:

  1. يك سالگي پسرك قندت مبارك . ما گي بزرگ شديم راستي؟ مامان شديم و با خوشحالي بادكنك باد كرديم براي تولدشان.

    جانش جور باشه يك دانه ات.

    ReplyDelete
    Replies
    1. آره والا!! خیلی هم ممنون!

      Delete
  2. khili mobarak bashe dobare, tavalode hardotoon.

    che ghaza ha ba salighe tazien shodeh bood.

    good job

    Mom to be!

    ReplyDelete
    Replies
    1. MOM TO BE عزیز
      باز هم ممنون! جای همگی خالی!

      Delete
  3. به به تولد کوچولو جانم مبارک.مام که وصف العیش نصف العیش!!
    خانم خوش ذوق اون کفشدوزک ها رو یادم بده.خیلی خوشم اومد.تربچه بود؟کامل توضیح بده و یادم بده در مجالس مهمانی درست کنم پز هنرم رو بدم!تو رو هم تو دلم دعا کنم!!
    بگو مامان بگو این هنر های ریزی که داری رو اروم اروم رو کن!یهو نگی من هول میشم!
    اول از این کفشدوزک شروع کن که جمعه هم مهمونی دارم هنر بریزم.

    ReplyDelete
    Replies
    1. مهسا جون همچین هنری نمیخواد آسونه!! یه کراکر گرد میخوای که روش پنیر خامه ای بمالی. بعد یه دونه از این گوجه فرنگی کوچولوها رو از وسط نصف کن و گوشه یه طرفش رو صاف کن. برای سرش هم یک چهارم زیتون سیاه احتیاج داری. از همون زیتون خیلی ریز کن واسه خالاش!
      دیدی هنر نمیخواد؟!!

      Delete
  4. ﺑﺒﻴﻦ ﻣﻦ ﻓﻜﺮﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺗﺮﺑﭽﻪ ﺍﺳﺖ!ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﮔﻮﺟﻪ ﻣﻴﻨﻴﺎﺗﻮﺭﻱ ﻓﻜﺮﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻡ!!ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﭼﻪ ﻣﻨﻌﻄﻒ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻴﺸﻦ ﻫﺎ!ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺑﻼﺩ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻡ ﻛﻪ...ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻱ:)
    ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺧﺎﻧﻢ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﻧﻔﺴﻲ ﻧﻜﻦ!ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ.
    mahsa

    ReplyDelete
    Replies
    1. حالا واسه جمعه درست کن خبرشو بده!

      Delete
  5. چشم.خبر می دهیم:))
    بریم هنر بریزیم ببینیم دنیا دست کیه!یه عمر درس خوندیم هنر نریختیم الان وارد فاز هنر ریزی میشیم!
    دیگه چیا بلدی مامان؟!

    ReplyDelete
    Replies
    1. من خیلی اهل این قرطی بازی ها نیستم! کم پیش میاد این حالام!!

      Delete
  6. ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ ﻣﻨﻢ ﻧﻴﺴﺘﻢ!ﻣﻬﻤﻮﻧﻲ ﺍﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻦ ﻗﺮ ﻭ ﻓﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ!ﺍﻳﻦ ﻫﻨﺮﻫﺎ ﺭﻭ ﺭﻭ ﻧﻜﺮﺩﻡ!
    mahsa

    ReplyDelete
  7. با اندکی‌ تاخیر تولد کوچولو مبارک،
    اون نوستالوژی ساندویچ کلباس و سالاد الویه خیلی خوبه،
    چه جشن خوشگلیو
    من فکر کنم در سفر بودم که کارت دعوت به دستم نرسید مامان جان!

    ReplyDelete
    Replies
    1. بله ما اومدیم در خونه تون در زدیم نبودین!

      Delete
  8. با تاخیر فراروان تولدش مبارک

    ReplyDelete
    Replies
    1. خیلی ممنون! شما پانصدمین کامنت این بلاگ رو برنده شدید!

      Delete