اوضاعم بهتره! آقای پدر برای بهبود حالم (یا نمیدانم چه) میخواهد ماه می من و کوچولو رو به ایران بفرسته! خودش ١ ماه بعد بیاد! گرچه پیشنهاد خیلی خوشحال کننده و امیدوار کننده ایه اما شرط و شروطش زیاده! چون میدونه میخوام برم هی عرصه رو بهم تنگ تر میکنه! میترسه! از دور شدن از کوچولو، از دور شدن و فاصله کلا میترسه! خیلی حق داره! میدونم! اما عین یه بچه تو مغازه شکلات نمیتونم بگذرم! خیلی تو دلم ذوق میاد وقتی به ایران رفتن فکر میکنم! به اینکه برادرم پسرم رو بغل کنه و باهاش بازی کنه! از اینکه پدر بزرگ و مادر بزرگم بتونن کوچولو رو ببینن و از روند رشد و بزرگ شدن و یادگیریش دور نباشن دلم غرق شادی میشه! نمیتونم بگم دلم نمیخواد برم!
از ٥ تا جمله آقای پدر ٤ تاش تهدیدآمیز و مرتبط با رفتن ایرانه! خسته میشم زیرپوستی ولی دارم دندون سر جگر میذارم و هی قبول میکنم بلکه دلش آروم بگیره! بلکه نترسه که اینطوری به منم خوش بگذره!
مامان و بابام اینجان و ٢٤ ساعت مراقب کوچولو هستن و من وقت آزاد بیشتری دارم برای دعوا کردن ، بحث کردن ، پیله کردن ... و این حرفا! به جای لذت بردن از بودن مامان و بابا، به بدترین حالت دارم ازش استفاده میکنم! البته همه اش تقصیر من نیست اما اینطوریه دیگه!
برام آرامش بخواهید!
دست آقای پدر درد نکنه حسابی
ReplyDeleteما هم خوشحال شدیم
خواهر من تو همین کشوره! وقتی میاد شوهرخواهرم 1001 شرط می زاره! وای به همسر شما
مراقب کوچولو باش... دوست داشتین یه عکس 2نفری از خودش و آقای پدر رو همراهتون ببرین ایران تا در طول روز ببینه... نمی دونم چرا من اینکارو دوست دارم :دی
خیلی دوست دارم چیز کوچیکی برای کوچولوتون یا خودتون به عنوان یادگاری بدم
ReplyDeleteاز صمیم قلب گفتم
سین عزیز! از محبتت غرق شادی شدم! ممنون واقعا! این جور چیزا زبونیش هم همون قدر لذت بخشه!
Deleteعکس آقای پدر که تو گوشیم هست هیچی، خودش هم روزی ۶۰ دفعه ویدیو چت میکنه!!! خیالت راحت!
پر از آرامش باشي مامان مهربون. لذت ببر از بودن با مامان بزرگ و بابا بزرگ.
ReplyDeleteممنون سوده مهربان!
Deleteچقدر خوبه که داری میای مامان:)))
ReplyDeleteآره از بودن با مامان وبابات لذت ببر دختر.
ممنون مهسا جان
DeleteCheck if you can go for walk, do some thing outside of the house, the fresh air, specially now that there are some sun, can help.
ReplyDeleteTake it easy mamane mehraboon
Cheers
thank you! :)
Deleteامیدورم ک بهت خوش بگذره )باطریت رو پُر کن مامان خانوم)
ReplyDeleteک تو غربت کم نیاری ـ هرچی بزرگتر میشن سخت تر میشه
آرامشت آرزومه ـ خاننده ی خاموش
ممنونم خواننده خاموش! همین قصد رو دارم!
Deleteالان که دارم اینو مینویسم مامان و بابات رفتن و سه هفته به ایران رفتنت بیشتر نمونده. و امیدوارم که این مدت هم با آرامش بگذره و این آقای پدر هم کمی آروم شده باشه. چون تقریبا همیشه با موبایل تو اینترنتم و از اپ وورد پرس استفاده میکنم و ایونجا تو ریدینگ لیستم فقط ووردپرسیها رو میاره اینه که دیر به دیر به اینجا و باقی دوستای غیر ووردپرسی میرسم . دیر به دیر اومدنم رو ببخش مامان نازنین
ReplyDeleteهمیشه از خوندن کامنت هات خوشحال میشم! ممنون که میخونیم!
Deleteواسه من که دیر به دیر اینچا سر میزنم حرفی نمیمونه اما خوشحالم که الان ایرانی و تونستی دندون سر جیگر بذاری ....
ReplyDelete