Thursday 28 November 2013

سلمونی کوچولوها!

امروز کوچولو برای اولین بار وقت سلمونی داشت! 
یعنی وضع موهاش به طرزی باور نکردنی خراب شده بود طوری که به هیچ صراطی مستقیم نبود! اساسا موهای روی گوش چپش به جای اینکه روی سرش بخوابه روی هوا فر میخورد! جالب اینه که موهاش عین بچه گربه صاف و نرمه اما این قسمتِ بالای گوشش سرِ ناسازگاری داشت! به علاوه، موهای جلوی سرش هم انقدر بلند شده بود که دیگه چتریهاش توی چشمش بود؛ به قول بابام شبیه «هاردی» میشد!


خلاصه، به تمام علل فوق الذکر، امروز برای اولین بار کوچولو رو بردیم به سلمونی مخصوص کودکان!!

اول که رفتیم کوچولو خوش و خوشحال از تمام رنگها و صداهای اونجا بود. حسب الامر خانم آرایشگر من کوچولو رو تو بغلم گرفتم و یه دایره زنگی هم تو دستم که حواسشو پرت کنم. خانم آرایشگر پرسید چه مدلی بزنم؟ قیافه هاج و واج من رو که دید، گفت «کوتاه؟ بلند؟ Spiky؟» منم دلو زدم به دریا و گفتم Spiky بزن! 
اولش کوچولو خوب تا کرد ولی آخرش دیگه حسابی به گریه افتاده بود! ولی خوب نهایتا خیلی بامزه شد! اینم عکسش:


آخرم یه مدرک فارغ التحصیلی بهش دادن به علاوه اولین موهاش!!!
این بود انشاء من!

19 comments:

  1. ای جیگر اون موهاشو....

    ReplyDelete
  2. دل ميبرى با اين نخودچى !!!

    ReplyDelete
  3. اسپایکی خوبه. مبارکه.

    ReplyDelete
  4. آخی الهی.قربونش برم.
    خواهر منم کوچولو که بود اولین بار که برده بودیمش آرایشگاه،مردونه البته!اینقدر گریه کرد و بقول رشتی ها چَک و پَر زد که نصفه موهاش رو کووتاه کردن!نصفه ی بقیه اش موند فردا!
    منم از فرصتها استفاده کردم ودو روز پشت سر هم بستنی خوردم!

    ReplyDelete
    Replies
    1. به تو میگن دختر باحال! میای با هم دوست بشیم؟

      Delete
    2. ما الانش هم با هم دوستیم که!مگه قرار نبود پولدار که شدم بیام منو ببری نیاگارا تماشا؟

      Delete
    3. اون دوستی نبود که! توش منفعت بود! دوزارم نمیارزید!
      الان خوبه!

      Delete
  5. باشه از الان ما با هم دوستیم:))بستنی بخوریم؟یا اول پیراشکی؟...اممم میشه چیزای ترش نخوریم من فشارم می افته!
    تو چی میخوری؟راه بریم یا بشینیم؟هان؟

    ReplyDelete
    Replies
    1. من چیز سرد خیلی دوست ندارم اما هم باهان بستنی میخورم هم پیراشکی! چشم چیزای ترشم نمیخوریم! هم راه بریم هم بشینیم!! اصلا هر چی تو بگی!

      Delete
    2. اِ چه تفاهمی!منم چیزای سرد دوست ندارم.بستنی رو واسه این گفتم که شاید تو دوست داشته باشی!
      خب بیا شیرکاکائو بخوریم.
      تا اون درخت بزرگه راه بریم بعدش بشینیم.موافقی؟

      Delete
    3. کوچولو خان رو هم ببریم یا بذاریمش پیش آلن باهاش بازی کنه؟!

      Delete
  6. مامان من چیکار کنم که این کوچولو رو ببینم؟ دلمون رفت به خدا...

    ReplyDelete
    Replies
    1. بابا بیا یه سر اینجا دیگه! هم مشکل بی همزبونی حل میشه! هم کوچولو کل وقتت رو میگیره منم یه نفسی میکشم !

      Delete
    2. مامان حالا تا من بیام... شاید یه روز اومدم، یه مهمونه ناخونده. کوچولو بغل داییش... اما تا اون موقع چی‌؟

      Delete
  7. مادرجونم میگه هم وزن موهاش طلا یا نقره صدقه بدین به نیت سلامتی و بخت بلند

    ReplyDelete