با تمام صمیمیتی که با خاله ل دارم اصـــــــــــــــلا حالشو نداشتم که شب اینجا بمونه!!! یه جورایی به روتین این روزهای خودم عادت کردم و ازش لذت میبرم! ولی انگار الان دنیا خراب شده سر من که خاله ل از روی محبت و به خاطر اینکه من این شبها تنهام مونده اینجا و تا ۹ شب فردا هم میمونه!!!یعنی به هر دری زدم که محترمانه منصرفش کنم اما نشد و از پس محبت قلنبه شده اش بر نیومدم! آخ که یا من خیلی «antisocial» شدم یا ... یا هم نداره... انگار واقعا شدم!!
نه، ربطی به
ReplyDeleteantisocial
بودن نداره. عادیه.