شنبه است ولی آقای پدر سرِ کار است! دلم برای کار کردن لک زده... احمقانه است، نه؟ دلم میخواست جای اون صبح زود پا میشدم و (با فاکتور گرفتن قسمت پیاده روی اش) مثل اون تند تند حاضر میشدم و سرِپایی croissant ای رو که توی مایکروویو یه حالی بهش داده ام رو با چایی میخوردم! اصلا حاضر بودم جای آقای پدر من چایی دم میکردم!
اما فعلا به جای کار کردن، امروزم رو به درد و خارشِ لثه کوچولو از برای در آوردن دندانِ سوم میگذرونم!
الان من کارمند دون پایه داشتم به این فکر میکردم کاش یک مدت میرفتم مرخصیه اساسی... اما میدونم مدت طولانی تو خونه موندن مصیبت اما با کوچولو فکر کنم خوشایند باشه....
ReplyDeleteمن دوست دارم با کوچولو سر و کله زدن رو. ولی آدم واسه روزگار قدیمش دلتنگ میشه!
Deleteتوی این دنیا هر کاری رو که نتونی در اون لحظه انجام بدی.. همونیه که دوست دارس انجام بدی...
ReplyDeleteدندون درآوردن کوچولو مبارک...
درسته! ممنون!
Deleteحالا این پست را خواندم و حدسم درست بود کوچولو دندان در میاورد مامان بزرگم میگه کلاه بچه را پر از گندم کنید و روی بام بریزید وبرای پرندگان صدقه بدهید تا دندانش زودتر در بیاید
ReplyDeleteاونم به چشم! آقای پدر منو میکشه!!!!
Deleteچرا بکشه ؟آخه
Deleteچون سخته!!
Deleteمن عاشق کقوآسانت هستم.
ReplyDeleteمنم همینطور!
Delete