Monday 2 September 2013

Labour Day

امروز اینجا به مناسبت «Labour Day» همه جا تعطیله. برای من و کوچولو البته با روزهای عادی قاعدتا نباید خیلی فرقی کنه که اکثر روزها رو تو خونه با هم میگذرونیم. اما دیدین هر چیزی که تا امروز اصلا مهم نبوده یهو این جور روزا داشتنش مهم و ضروری میشه!؟ بـــــــــــــــعله !

 ما هم امروز یِیــــهویی به این موضوع پی بردیم که شیشه های شیر کوچولو به نسبت مقدار شیری که میخوره کوچیکه و اصلا دیگه هیچ جور با اونها نمیشه سر کرد!! باید یه سر به «Toys R Us» بزنیم، اونم همین الان و همین امروز!!

از اون واجبتر این که دوستهای خیلی عزیزمون خاله ل و عمو پ در نبودِ آقای پدر سعی دارند من و کوچولو رو تنها  نذارن و به همین دلیل امشب میان پیش ما. با خودِ خاله ل و عمو پ هیچ تعارف و رودرواسی ندارم اما اتفاقا اونها هم یه دوستی دارن که از ایران اومده و تو مدت سفرش پیششونه. در نتیجه عمو م هم امشب به جمعِ بی رودرواسیِ ما اضافه میشه. درعین حال که خیلی دوستش دارم و عموی بسیار خوش مشرب و خوبیه ، ما حتی یه برگ کاهو هم تو خونه نداریم  ( در نبود آقای پدر اینجا کسی سالاد نمیخوره، مگه کاهویی در شُرُف گندیدگی باشه ). با خودم فکر کردم هرچقدر هم که کدبانوگیری دربیارم و آشپزی کنم، بدون سالاد که نمیشه!!! و به این ترتیب ما باز هم در روز مبارکِ «Labour Day» خرید لازم شدیم! و این شد که هر چی فکر کردم دیدم راهی ندارم جز اینکه با عمو م هم بی رودربایستی برخورد کنیم و خیلی صمیمانه همچنان زنگ بزنیم برای شام پیتزا بیارن !!

No comments:

Post a Comment